چهل روزه که دلتنگیهای غروب رو به یادش گریه میکنی
چهل روزه که صبحها با بودن در کنار مزارش سپری میکنی
ناباورانه روزهات رو به شبها گره زدی و شبها رو به امید اونکه هلال روی
ماهگونش رو یک بار دیگه تو خواب ببینی رو به صبح رسوندی
طنین صدای دلنشینش همچنان تو گوش ات
مهربونیش تو قلبت و زیبایی چهرهاش
همیشه تو یادت هست
ناباورانه روزهات رو گذروندی
بدون حضور بابا، که باور داریم
وجود عزیزش نماد عینی شرف و مفهوم بخشیدن بود
با همه وجود تو غم ات شریکم
برچسب : نویسنده : 1papital1392e بازدید : 35